زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در کنار بستر امیرالمؤمنین علیهالسلام
بـوسـیـدهام چـشـم تـرت را جای مادر مرهـم شدم بـال و پرت را جای مادر أمّ أبـیـهـایـت شـدم! احــسـاس کـردی دلـشـورههای دخـتـرت را جـای مادر با بغض سنگین خانهداری کردم و خوب جارو زدم دور و بـرت را جای مادر مضطر شدم با لـرزش دستان سردت دیـدم نگـاهِ مـضـطرت را جـایِ مادر بابای مـظلـومَـم شکـسـتم تا که بـسـتم وقت سحـر زخـم سرت را جایِ مادر دادی ســـلامِ آخـــرت را بــا اشـــاره دادم جــوابِ آخــرت را جــایِ مــادر تا چشمهایت بسته شد قلبم تکان خورد دیـدم غـمِ شـعـلـهورت را جـایِ مـادر بوسـیـد دسـتـم را حـسن با گـریه آرام تا جمع کردم بـسـترت را جایِ مادر! |